تبیان، دستیار زندگی
با چشمانی نافذ و صدایی دلنشین و منحصربه‌فرد در شصت‌وچند سالگی هنوز ویژگی‌های ستاره‌گون خود را حفظ كرده است. بازیگر شاخص جریان حسی- غریزی موج نوی سینمای ایران در دهه‌50 كه خیلی زود و با اولین نقش‌آفرینی‌هایش به چهره‌ای آشنا و محبوب تبدیل شد، از كودكی عاشق
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بازیگر قدیمی سینما در تلویزیون

فرامرز قریبیان

با چشمانی نافذ و صدایی دلنشین و منحصربه‌فرد در شصت‌وچند سالگی هنوز ویژگی‌های ستاره‌گون خود را حفظ كرده است.

بازیگر شاخص جریان حسی- غریزی موج نوی سینمای ایران در دهه‌50 كه خیلی زود و با اولین نقش‌آفرینی‌هایش به چهره‌ای آشنا و محبوب تبدیل شد، از كودكی عاشق سینما بود. بچه خیابان عین‌الدوله در ابتدای نوجوانی درد مشتركش – سینما- را با رفیقی تقسیم كرد كه سال‌ها بعد مقابل دوربین او توانست بازیگری را تجربه كند. مسعود كیمیایی و قریبیان خاطراتی شنیدنی از سینمارفتن‌هایشان در دهه‌30 شمسی دارند؛ سال‌های پس از كودتای 28 مرداد؛ دوران داگلاس فربنكس، جیمز استیوارت و گری كوپر.

عشق به سینمای كلاسیك آمریكا از همان زمان در جان مسعود و فرامرز پا گرفت. چند سال بعد آنها سراغ ساموئل خاچیكیان- مهم‌ترین كارگردان سینمای ایران در‌ آن دوران- رفتند. منتها آنها كم‌سن‌وسال‌تر از آن بودند كه بتوانند جایی در آن سینما بیابند. برای فرامرز نقشی وجود نداشت (هرچند ساموئل چهره او را مناسب بازیگری می‌دانست)، همچنان كه مسعود نمی‌توانست روی صندلی كارگردانی بنشیند. تا اینكه در اوایل دهه‌40، بالاخره سماجت كیمیایی نتیجه داد. تست كارگردانی كیمیایی، فیلمی 10‌دقیقه‌ای به نام «مستوره» بود؛ فیلمی كه قریبیان و احمدرضا احمدی در آن بازی كردند.

«مستوره» مورد تایید قرار گرفت و «بیگانه‌ بیا» به كارگردانی كیمیایی جلوی دوربین رفت. قرار بود ابتدا قریبیان یكی از نقش‌های اصلی را بازی كند ولی با مخالفت تهیه‌كننده، او شد دستیار كارگردان و فقط در یك سكانس بازی كرد. پس از این تجربه، قریبیان به قصد خواندن بازیگری سینما به آمریكا رفت و در یكی از كالج‌های بازیگری ثبت‌نام كرد؛ سال‌هایی كه بچه‌محل قدیمی‌اش دیگر اسم و رسمی به هم زده و جریان سینمای ایران را عوض كرده بود. روزهایی كه كیمیایی می‌خواست «خاك» را جلوی دوربین ببرد نامه‌ای برای قریبیان نوشت و از او دعوت كرد تا به ایران بیاید.

بچه خیابان عین‌الدوله در ابتدای نوجوانی درد مشتركش – سینما- را با رفیقی تقسیم كرد كه سال‌ها بعد مقابل دوربین او توانست بازیگری را تجربه كند. مسعود كیمیایی و قریبیان خاطراتی شنیدنی از سینمارفتن‌هایشان در دهه‌30 شمسی دارند؛ سال‌های پس از كودتای 28 مرداد؛ دوران داگلاس فربنكس، جیمز استیوارت و گری كوپر.

او دیگر كارگردان بی‌تجربه «بیگانه بیا» نبود و می‌توانست نقشی موثر برای دوستش در «خاك» دست‌وپا كند. با «مصیب» فیلم «خاك» و بعد نقش به‌یادماندنی «قدرت» در «گوزن‌ها» قریبیان شد بازیگر سینمای معترض؛ بازیگر سینمای متفاوت موج نو كه تسلیم فضای مسموم سینمای فارسی نشد و به همین دلیل پس از پیروزی انقلاب و در شرایطی كه تقریبا تمام بازیگران سرشناس سینما كنار گذاشته شدند، او با كارنامه پالوده‌اش توانست فعالیتش را تداوم بخشد. در دهه 60، قریبیان بازیگر سینمای حادثه و هیجان بود؛ ستاره‌ای كه تماشاگر دوستش می‌داشت. در میانه فیلم‌های تجاری، او «رد پای گرگ» را برای رفیق قدیمی‌اش بازی كرد و پس از آن و با گذر از 50‌سالگی كم‌كار شد.

دوران تازه كارنامه قریبیان با بازی در «مرد بارانی» آغاز و با فیلم‌هایی چون «چشم‌هایش»(به كارگردانی خود قریبیان)، «رقص در غبار» و «شهر زیبا» تداوم یافت. اگر در دهه‌60 و اوایل دهه70، در انبوهی از فیلم‌ها و نقش‌های كلیشه‌ای اسلحه به دست گرفت و حق آدم‌های خبیث، قاچاقچیان موادمخدر و سربازان بعثی را كف‌ دستشان گذاشت، در این سال‌ها بیشتر كوشیده تا در نقش‌های متفاوت حضور یابد.  او حالا دیگر مثل قدیم، از حضور در تلویزیون هم ابایی ندارد.  بعد از یكی، دو تجربه نه‌چندان موفق و البته حضور در چند تله‌فیلم، حالا او را می‌توان هر شب در سریال «روز‌حسرت» تماشا كرد.

كاری كه قریبیان در آن نقشی تازه  را برعهده دارد. باید دید بازی در این درام ماورایی، در كارنامه بازیگری قریبیان چه جایگاهی خواهد یافت. كارگردان «روز حسرت» قبلا نشان داده خوب می‌داند چگونه رگ خواب تماشاگر را به دست بیاورد. قریبیان هم حتما خوب می‌داند كه سریال‌هایی از این دست حكم شمشیر دولبه را دارد؛ از سویی می‌تواند بازیگر را احیاكند و از سوی دیگر، زیاد و مجانی دیده‌شدن از جعبه جادو، می‌تواند آفتی برای یك آرتیست كهنه‌كار سینما باشد.

منبع : همشهری